نسلی متعلق به آینده: نام این پدیدهها را به خاطر بسپارید به گزارش...
نسلی متعلق به آینده: نام این پدیدهها را به خاطر بسپارید به گزارش ورزش سه، بازیکنانی که در این یادداشت به آنها پرداخته شده همگی زیر 20 سال بودهاند و سرنوشت بسیاری از دیدارهای لیگ برتر فوتسال را تغییر دادهاند. آنها در گوشه و کنار ایران رشد کردهاند و دور از خانه به ماجراجویی بزرگشان ادامه میدهند و رویاهای شیرینی را در سر میپروراند. آنها آخرین نسلی بودهاند که در کوچکهای تنگ و زمینهای خاکی دویدهاند و در حال حاضر با ستارههای عصر طلایی رقابت میکنند و میخواهند طلاییتر شوند. شهرستانی های جنگجو و محروم از همه چیز که به شکل شگفتانگیزی خود را به آن بالا بالاها رساندهاند و از تنگدستی رهایی پیدا کردند. با بی اعتنایی به کمبودها درخشیدند و به پرواز در آمدند. آنها شبیه به قهرمانان نسل گذشته نشان دادند که میتوان گاهوبیگاه با دست خالی جلو رفت و عقدهها را بیرون ریخت. ولو خیلی چیزها را در اختیار نداشتند، ولی به قریحهشان و استعدادی که درونشان نهفته بود، میبالیدند و به خواستههایشان چنگ زدند. آنها خاک را زیرورو کردند، دانهای کاشتند و گلی را پرورش دادند. بله، خودشان را.... بچههای پُرشور از نسلی به نسل دیگر، از عصری به عصر دیگر، که پایههای موفقیت فوتسال ایران را بنا نهادند. یادمان نرود که فوتسال، همیشه در بین ورزشهای توپ و تور سرآمد بوده و در آسیا و جهان معجزهآسا غولها را به بند کشیده و در میان ابرقدرتها جای گرفته است. فوتسال آسیا را با ایران میشناسند. با صدها فوتسالیستی که به کوچه و پس کوچههای ایران تعلق دارند و قد کشیدهاند و به یکدیگر پیونده خوردهاند. میگویند هر ایرانی اهل فوتبال، اهل فوتسال هم است. میگویند بزرگان فوتبال راهشان را از فوتسال آغاز کردند و در ادامه مسیرشان جدا شده است. میگویند ستارههای فوتبال در جهان، روزگاری را در سالنها گذراندهاند. بازیکنان جوان و آیندهداری که در این سیاهه امدهاند، نتوانستند ریشههای منطقهای را به رخ نکشند و هویت شهرشان را نادیده بگیرند. محض نمونه، بازیکن قرچکی، قطعا قرچکی است و نه تهرانی. ساوهایها اراکی نیستند و هر کدام از آنها محله خود را قطب فوتسال میدانند. این رویکرد بومی نشان دهنده این خواهد بود که خوشبختانه، مردم در همه جای این مرز و بوم با فوتسال خو گرفتهاند. هیچگاه نه امروز و نه فردا، تفاوتی بین تلاش جانانه فوتسالیستها و فوتبالیستها ندیدهایم. فوتسالیها هم بیشتر افتخارآفرین بودهاند و هم مطیعتر، اما همیشه آنها هستند که بین سران سیاسی و ورزشی، مظلوم واقع شدهاند. به ستارههای جوانی چون، بهروز عظیمی و مجتبی پارساپور بازیکنان مسسونگون ورزقان، محمدحسین بازیار، علی جوذری، امیرحسین دهقانی بازیکنان پالایش نفت بندرعباس، سیدعلی قاسم پور دروازهبان سفیرگفتمان و امیرحسین داوودی بازیکن گیتیپسند اصفهان که در دو فصل اخیر هنرنمایی کردند و چندین مرتبه به اردوی تیم ملی بزرگسالان راه یافتهاند و بارها در بسیاری از مطالب به آنها پرداخته شده، در این مطلب که متعلق به پدیدههای سال 1402 بوده، اشارهای نشده است. ابتدا، دیالوگ ماندگار جکسون مین در فیلم «ستارهای متولد میشود» با هنرنمایی بردلی کوپر که کارگردانی فیلم را هم بر عهده داشته است را پیش از رونمایی پدیدههای سال فوتسال، مرور خواهیم کرد. «اینجا همه با استعدادن! فقط مهم اینه طوری بیانش کنی که بقیه بهت گوش بدن!»*عرفان محمدپور ؛ مقاومت البرز؛ محمدپور، دست پرورده قرچکیهایی است که همیشه در صحنه فوتسال حضور داشتهاند و نام برخی از آنها از جمله محمدطاهری در دیوارههای تاریخ نقش بسته است. به خصوص وقتی که نام این شهر میآید همه خاطرات تیم شهید منصوری را مرور میکنند و در ذهنها میچرخد. شکفتن پدیدهای ۲۰ ساله که سبک بازیاش مربیان را شیفته خود کرده، نوید دهنده این است که آنها در آینده هم حرفهایی برای گفتن خواهند داشت. بازیکنی که وقتی در رده جوانان بازی میکرد، میگفتند بی بهانه توپها را به تور دروازه میدوزد. ششگل و شش پاسگل او در این فصل برای مقاومت البرز، بارقههای نور امید را کاشت تا سربازها در لیگ تاب بیاورند و امیدوارانه جلو بروند. بازیکنی که میتواند در فضاهای محصور بچرخد و با هر دو پایش ضربات تمام کنندهای به سمت دروازهها شلیک کند. بازیکنی با غریزهای برای زدن گلهای نامحتمل. *امیرحسین ابطحی؛ شهرداری ساوه یک قهرمانی برای همیشه. افتخاری که کسی نمیداند، کِی و چگونه تکرار خواهد شد. این قهرمانی یک بار برای همیشه را هم او که فقط هجده سال سن داشت، به ارمغان آورد. با درخشش منحصربفردش. در لیگ دسته اول که تیمها به چهرههای باتجربه لیگ برتری که به خدمت گرفته بودند، مینازیدند و شهرداری ساوه به او. به امیرحسین ابطحی. کسی که هفده بار دروازهها را فتح کرد و شهرداری ساوه، تیمی سرگردان در سقوط و صعود به لیگ برتر را به مهمترین و بزرگترین افتخارش رساند. ابطحی نیم فصل اول لیگ برتر را به علت مصدومیت از دست داد و در دور برگشت همه چشمها را گرد کرد. شادابتر بود و همانند گذشته زهرآگینتر. شش گل به ثمر رساند و به همان اندازه گل ساخت. بی دلیل نبود که سعید کشاورزی در بدو ورودش به کراپ، جان کَنده تا او را به خدمت بگیرد. ابطحی بهرغم سن کمی که دارد، خاطرههای عزیز و تماشایی را برجای گذاشته و ساوجیها از او، فرشتهای متعلق به آینده یاد میکنند. *امیرحمزه صدیق زاده؛ آنا صنعت قم تیمی با جیبهای خالی و مشکلات مدیریتی که آنها را به گوشه رینگ مدعیان چهارمی جای داده بود. از مشتی به مشتی دیگر. رقابت با صنعتیها محال به نظر میرسید. اما حسین صبوری خوشخیالانه میگفت مردانش لیگ را در صف شش تیم بالانشین جدول به پایان میرسانند. در نگاه اول طنزآمیز بود و در پایان شگفتانگیز. پیش از این فصل، صدیق زاده را ندیده بودی. اما او ناگهان شروع کرده و ناگهان ظاهر شده. در تیمی که ستارهای به اسم وفایی دارد، او همه را مات کرده. جوانی شوخطبع با صورتی کودکانه یادآور قصهها. جوانی که همه جا سرک کشید، با آمیزهای از سرعت، قدرت، مهارت و تکنیک. قمیها میگفتند که بزرگانشان کاری نکردهاند ولی بازهم پیروز شدهاند، سپس به یاد میآورند که امیرحمزه آنجا بوده. بازیکنی مثل خدنگی از کمان جهیده، یارگیرش را برمیدارد و به جلو میتازد. ستاره جوان با 12 گل، بهترین گلزن زیر 20 سال لیگ برتر و دومین گلزن برتر آنا صنعت و همچنین با 9 پاسگل برای خود و تیمش فصلی رویایی را رقم زده. وقتی که صدیق زاده به تیم ملی بزرگسالان دعوت نشد، قمیها به لیست جوانگرایی شمسایی نیشخند زدند. پردههای لیگ را که پایین کشیدند، بازیکن مشهدی آنا صنعت را جزو بهترینها و البته پدیده بیبدیل فصل نشانه میرفتند. حالا بسیاری از تیمها به دنبال رضایت نامه او میگردند، از کی بگیرند و از کجا... *امیر مرادی؛ فولاد زرند ایرانیان کسی باور نمیکرد، زرندیها به یک بازیکن لاغر اندام و هجده ساله که کیلومترها با زادگاهش فاصله دارد، اعتماد کنند. به رغم عملکردی سِحرآمیز در ردههای پایه، باور به میدان رفتن او در تیم بزرگسالان سخت به نظر میرسید. ولی فرشته اقبال از آن بالا آمد و نشست روی شانه او. وقتی میپرسیدند اسمش چیه؟ امیرمرادی؟ اما پسر لاغر به عبارتی جادو کرد و توپها را یکی پس از دیگری به همه جای زمین پخش میکرد. دقیقا الهام میگرفت که به کجا بفرستد و به چه نقطه. بازیکنی که بی ادعا به میدان میرفت، دریبل میزد، رهبری میکرد و نیاز به آموختن هیچ نکاتی را نداشت. فصل اول هفت بار فرصت بازی پیدا کرد و در فصل دوم همه دقایق را با حضور پُررنگ و تاثیرگذارش پُر کرد. با 2 گل و شش پاسگل. یکی از گلهای او به سفیرگفتمان، تیم فولادزرند را در مسیر خوشبختی و احتشام نگه داشت. میگویند جوان مستعدی در پست عقبگیر که همه نُتها را حفظ است و هم زیروبمها را میشناسد. مثل رهبر ارکستر، صداها را بالا میبرد و هم پایین میآورد. نمایش بازی مرادی، کیفیت فنیاش را چند سال بزرگتر از سن واقعیاش عیان ساخت. در زمین مسابقه، او از هم سنوسالهای خودش چند ثانیه جلوتر است و هم باهوشتر. *محمدحسین امامی؛ شهرداری ساوه در هفده سالگی، سنی برای خودنمایی و بلندپروازی. اصولا باید مشتاقانه منتظر خیلی چیزها باشی. گلزنی، عکس و شهرت. ولی بر خلاف هم عصریهایش، بیادا، بیاطوار و بی اعتنا به شلوغ کاریها. او حتی از کنفرانس مطبوعاتی که تیم خودش برگزار میکند هم فراری است. میلی به گلزنی نشان نداد و توپی را هم از خط دروازهها عبور نداد. وارد زمین حریف نشد و از نیمه خودی جلوتر نیامد. اهلیترین بازیکن مربی و از اصلیترینها. مدافعی آرمانی برای همتیمیهایش. تنها بازیکن زیر 20 سال که در تمامی میدانها پای گذاشته و جانانه جنگیده. بازیکنی که دو بار پاسگل داد و صدها بار روی زمین غلتید تا مانع شوتی شود. صدها بار پایش را در مسیر بازیکنان حریف گذاشت تا خطری سنگرتوری آنها را تهدید نکند. احتمالا سادهانگارانهترین بازیکن فعلی فوتسال ایران در تمامی سنین و بی شک از پدیدههای فصل. او فیلسوف مآبانه و اطواری پاسخ میدهد که ترجیح میدهم تیمم را از فشار خارج کنم تا اینکه با توپ هنرنمایی داشته باشم. جملاتش بازتابنده مغز فوتبالی و البته بازیکنی نادر که فقط به بازی تکضرب علاقه دارد تا اینکه توپ را با خود جابهجا کند. محمدحسین امامی، هفده سال سن دارد و این باورکردنی نیست... هست؟ *امیرحسین تقوی؛ مقاومت البرز احتمالا اگر مدافع سفیرگفتمان تهران خود را فدای دروازه نمیکرد و جسمش را به تیرک دروازه نمیکوباند. هم مقاومت البرز در لیگ میماند و هم سوپرگل تقوی در رسانههای داخلی و خارجی به تصویر کشیده میشد. بازیکنی که هر ترفندی را برای به بند کشیدن بازیکن مقابلش در آستین داشت. همان جدال تنگاتنگی که بازیکنان حریف را شکنجه میداد. توپ به پای او گره خورده بود و پای او به توپ و سرخوشانه جلو میرفتند و جلو. او نشان میداد که قرار است ضربهای نواخته شود اما توپ را به سوی دیگری میبرد. بارها و بارها این حرکت آزار دهنده را تکرار کرد و تکرار. بازیکنان حریف را دراز کِش کرده بود و تماشاگران را ایستاده و حیرتزده. تقوی کاپیتانی نسلی است که در این سیاهه تعریف شدهاند. گل او به مسسونگون هم بلندپروازانه بود و هم کمالگرایانه. بازیکنی با تکنیکی بالا و غنایی از استعداد ذاتی. ستارهای که با توپ به لب خط میرود و جسم گرد را هم از اقدام بعدیاش با خبر میکند. بی معطلی، در لحظهای تصمیم میگیرد و چیزی که در آن تبهر دارد را به سرانجام میرساند. (دریبل کردن). از آن دسته بازیکنانی است که انتظار میکشیم تا دریابیم آیا در صف بازیکنانی به سان آقاپور جای میگیرد یا از آن دسته استعدادهای برباد رفته. میگویند استعدادها نیستن که جایگاه شما را تعریف میکنند، بلکه انتخاب شماست. *سوران بالکانه؛ آنا صنعت قم چند بازیکن جوان و هجده ساله را به یاد میآورید که در شهری غریب، همه دلها را چنگ بزند؟ چند تا ؟ آن هم در شهری که خود را سردمدار فوتسال میداند. در اولین دیدار فصل، سالنی مملو از عاشقان سینهچاک، ستارهای نوظهور سه بار دروازه حریف را به آتش کشید و سالن را منفجر کرد. بازیکنی که همانقدر که با درخشش همه را به وجد میآورد، بیش از آن با مصدومیتش دلها را لرزاند و سالن را به سکوت واداشت. همانقدر که با گلها، تکلها، پاسها همه را میخکوب میکرد با خبر مصدومیتش همه را مات و زمینگیر کرد. وقتی هواپیمای آنتوان دو سَنتاگزوپری، خالق شازده کوچولو سقوط کرد و رادیو آن را با مکثهای پرشمار اعلام نمود، حتی نازیهای دشمن را هم برای دقایقی تکان داد و داستان خاموشی بالکانه در نیم فصل دوم لیگ برتر برای رقبای آنا صنعت شبیه به این بود. قمیها عمق فاجعه را زمانی دریافتند که پس از مصدومیت سوران، در نبردی خانگی برابر تیم پایین جدولی ایرالکو زانو زدند. با این وصف، باید اعتراف کرد؛ یک پدیده هجده ساله دیگر که پست عقبگیر را برای تیم ملی فوتسال ایران، تا سالیان سال بیمه خواهد کرد. به شرط آن که قویتر به میادین بازگردد و صلابتتر. امیرحسین صبوحی؛ سن ایچ ساوه؛ پاس تهران میتوان برای یک دروازهبان با عشق ازلی و ابدی که برای همیشه با آنها پیوند خورده از جملات سیلوستر استالونه در فیلم راکی وام گرفت: فکر میکنم اگر در یک مکان زیاد زندگی کنی، تبدیل به آن مکان میشوی. فقط انسانهای نخبه میتوانند در هجده سالگی درون قاب توری یکی از معتبرترین لیگهای باشگاهی در جهان خونسردی بیحصرشان را به رخ بکشند. شاید قواعد بازی برای بازیکنان تغییر کند، اما برای یک دروازهبان هیچ چیزی جز همراهی سه تیر آهنی وجود ندارد و در ماموریتشان تغییری را ایجاد نمیکند. در هجده سالگی برابر ستارههای مسسونگون که فشفشه قهرمانی را روشن کرده بودند، درون دروازه ایستاد و نشان داد که میتواند یکی از آن بهترینها باشد. او، تمامی ویژگیهای سنگربانان این عصر را دارد و سنت دروازهبانهای بزرگ دنیا را پی گرفته. برای ایرانیها که معمولا روی خط دروازه ایستادن را به هر چیزی ترجیح میدهند، او بر خلاف آنها اصراری به جلو آمدن داشته. در فوتسال، توپها با تغییرجنسی به سرعت به حرکت در میآیند و بیرون کشیدنشان از دروازه آسان نیست، ولی او شوتگیر معرکهای بوده. معمولا دروازهبانها را در فوتسال با انعطاف پذیری میشناسند و او بهسان ژیمناستیککارها به هر سویی میخزد. شروع مجدد و بازی با پا را حُسن بزرگی برای گلرهای فوتسال در سطح جهانی قلمداد میکنند و او این خصوصیات را هم داشته است.
دیدگاهتان را بنویسید