به گزارش ورزش سه، صدور حکم ۱۰۰ میلیون تومانی علیه مهدی تارتار از...

به گزارش ورزش سه، صدور حکم ۱۰۰ میلیون تومانی علیه مهدی تارتار از سوی کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال، نه تنها محل تأمل جدی است، بلکه از منظر حقوقی و فلسفه وجودی این کمیته، تصمیمی ناعادلانه به نظر میرسد. اولاً، اظهارات تارتار هیچ مصداقی از بیاخلاقی یا اتهامزنی مستقیم به فرد یا نهاد خاص نداشته است. او در یک مصاحبه صریحاً مربیان جوان فوتبال را به ایمان به خدا، تلاش، و دوری از جادوگری دعوت کرده؛ این دقیقاً همان چیزی است که در ماده ۲ آییننامه اخلاق، تحت عنوان «سالمسازی محیط فوتبال و پشتیبانی از اخلاق حرفهای» هدف اصلی کمیته اخلاق معرفی شده است. جریمه کردن کسی که سخنش در راستای تحقق همین اهداف است، تناقض آشکار محسوب میشود. ثانیاً، یکی از مثالهای تارتار مربوط به ۱۶ سال پیش است. روشن است که انتظار ارائه مدرک مکتوب یا شهادت رسمی درباره اتفاقی در گذشتهای چنین دور، نه تنها غیرمنطقی، بلکه از نظر حقوقی غیرممکن است. در واقع، کمیته اخلاق با این استدلال، از یک مصاحبه اخلاقی و ارشادی برداشت "اتهامزنی بیمدرک" کرده که مغایر با اصول دادرسی منصفانه است. ثالثاً، تناقض جدی دیگری در عملکرد کمیته اخلاق دیده میشود. در سالهای گذشته، پروندههای متعددی درباره ارتباط اهالی فوتبال با جادوگری مطرح و حتی منجر به صدور احکام محرومیت شده است؛ مشهورترین آنها ماجرای «خوبان عالم» بود که حتی رئیس وقت فدراسیون فوتبال را درگیر کرد. چطور ممکن است همان نهادی که چنین پروندههایی را رسیدگی کرده، امروز کسی را که در جایگاه مربی قصد ارشاد و هشدار نسبت به جادوگری داشته، به جرم "عدم ارائه مدرک" محکوم به جریمه نقدی کند؟ از منظر حقوقی، فلسفه وجودی کمیته اخلاق «پیشگیری و مقابله با فساد و انحراف» است. اگر قرار باشد هر فردی که علیه جادوگری و خرافهگرایی در فوتبال سخن بگوید، با خطر محکومیت و جریمه روبهرو شود، نتیجه چیزی جز ترویج سکوت و تشویق به لاپوشانی انحرافات نخواهد بود. این دقیقاً خلاف اهداف ماده ۲ آییننامه اخلاق و حتی خلاف مصالح عمومی فوتبال ایران است. بنابراین، این حکم بیش از آنکه نشانی از اجرای عدالت داشته باشد، نوعی رویکرد فرمالیستی و ناعادلانه در تفسیر آییننامه است. انتظار میرود کمیته استیناف یا مراجع بالاتر با بازنگری در این رأی، بار دیگر اصل «عدالت» و «حمایت از اخلاق» را که فلسفه وجودی کمیته اخلاق است، احیا کنند. نویسنده: عادل عابدجوی
دیدگاهتان را بنویسید