به گزارش ورزش سه، فوتبال، در بسیاری از شهرهای ایران فقط یک بازی...

به گزارش ورزش سه، فوتبال، در بسیاری از شهرهای ایران فقط یک بازی نیست؛ بخشی از هویت، فرهنگ، و حافظهی جمعی مردم است. اما در شیراز، این پیوند شکل شاعرانهتری دارد؛ جایی که رنگ پیراهن یک تیم، از عطر بهار نارنج الهام گرفته و ریشههایش نه فقط در زمین، بلکه در حیاط خانهها و دلهای مردم دوانده شده است. * «چیشِ خونه، حوضه و نارنج». این ضربالمثل قدیمی شیرازی، خلاصهای از سبک زندگی مردمان این شهر در طول قرنهاست؛ زندگیای که با درخت نارنج گره خورده است. برای شیرازیها، نارنج فقط یک درخت نیست؛ مادر حیاط است: پناهگاه پرندگان، سایهساز تابستان، مایهی برکت و سرسبزی، و نگهبان زندگی. برگهای همیشهسبز و براقش، و شکوفههای خوشبوی بهاریاش، آن را به نماد عشق و جاودانگی بدل کرده است. مردم شیراز باور دارند که نباید همهی میوههای درخت نارنج را چید؛ باید چند نارنج بر شاخه بماند، تا هم برکت درخت حفظ شود و هم لکههای نارنجی میان برگهای سبز، یادآور شادابی و فرح زندگی باشد. تقریباً هیچ خانهی حیاطداری در شیراز پیدا نمیشود که یکیدو درخت نارنج در وسط حیاطش نداشته باشد. حتی حالا که خانههای ویلایی کمکم دارند جایشان را به آپارتمانهای بیروح امروزی میدهند، هنوز درخت نارنج بخشی از حیاطهای کوچک آنهاست. درخت نارنج آنقدر در بطن جامعهی شیراز ریشه داشته و دارد که هشتاد سال قبل، در یکی از روزهای اردیبهشت، وقتی بچههای «کارخانهی چراغِ برقِ شیراز» به رهبری ابراهیم نعمتاللهی تصمیم گرفتند تیم فوتبال تشکیل دهند، بوی بهار نارنج چنان مستشان کرده بود که تصمیم گرفتند پیراهن تیمشان به رنگ نارنجی باشد. نارنجیِ نارنجی! رنگ میوههای درختی که برای مردم شیراز نمادی از «مادرِ حیاط» است. بعدها رنگ نارنجی دیگر از تن بازیکنان این تیم درنیامد. برای سالها بچههای شیراز، پیراهنی را پوشیدند که نشان شهرشان بود. نارنجیِ نارنجی! برای همین بود که وقتی پا به توپ میشدند، شبیه هیچ جغرافیای دیگری بازی نمیکردند. آنها شیرازی فوتبال را بازی میکردند. پر از فانتزی! طراوت و سرخوشی! درست شبیه اردیبهشت شیراز و بهار نارنجهایش. از پانزده سال پیش اما، برق شیراز خاموش شد. چرا؟ مثل همهی چیزهای دیگر این اطراف. از بیمایگی آنهایی که تصمیمساز بودند. هرچند نارنجی از تن بچههای شیراز درنیامد. عشق به نارنجیِ نارنجیِ برق، برای مردم شیراز حرف امروز و دیروز نبود که فراموشش کنند. حرف سالها، دههها و نسلها بود. مثل بهار نارنج اردیبهشت شیراز. مگر میشود شیرازی باشی و چای بهار نارنج در خانه نداشته باشی؟ مگر میشود شیرازی باشی و در حیاط خانه، یک درخت نارنج نکاشته باشی؟ و مگر میشود شیرازی باشی و پیراهن نارنجیِ نارنجیِ برق را در کمد لباسهایت نداشته باشی؟ ...و این روزها شیرازیها حسابی سر کیفاند؛ چراکه انتظار ۱۵ سالهشان دارد کمکم به پایان میرسد. برق عزیزشان دارد دوباره برمیگردد. مهم نیست از کجا و از کدام لیگ یا رده. حتی از لیگ دسته سوم! برای شیرازیها حالا مهم این است که برقِ هشتاد سالهشان دوباره قرار است بلند شود و بایستد.مثل درخت نارنج وسط حیاطهایشان. احسان جوانمردی – شیراز
دیدگاهتان را بنویسید