قربانیان در نیم فصلی که گذشت: خداحافظی با سه مربی به گزارش "ورزش...
قربانیان در نیم فصلی که گذشت: خداحافظی با سه مربی به گزارش "ورزش سه" سه مربی لیگ برتر فوتسال در صف ناکامان بزرگ جای گرفتند و فرصت همراهی تیم خود را تا نیمی از فصل نیافتند که اخراج و جدایی آنها در میان اهالی فوتسال سایه روشنهای زیادی را داشت. در پرده اول، مُد فوتسال تبدیل به صلیب کشیدن مربیان پس از نخستین لغزشها شده. مدتها است مربیان فرصت برپایی تیمهایشان را پیدا نمیکنند و اجازه درس گرفتن از اشتباهات خود را ندارند. در پرده دوم، بسیاری معتقد هستند که آمار و ارقام پس از اخراج مربیان، بازگوکننده همه چیز است و درست و اشتباه بودن آن را به اثبات میرساند. اخراج زودهنگام مربیان از یک سو عواقب مالی را برای باشگاهها به همراه داشته و از سوی دیگر بازیکنان را برای خو گرفتن با شرایط جدید به بند کشیده و در وجه تاکتیکی هم برای سایر مربیان به محافظه گرایی مفرط غلتیده. *در این مطلب، به جدایی سه مربی از باشگاههای خود در نیم فصل نخست لیگ برتر فوتسال پرداختهایم: *رضا لک؛ کراپ الوند؛ هفته سوم رضا لک این سالها شباهتی به رضای دیروز در گیتیپسند و کمی پیشترها در منصوری قرچک نداشت. حتی تیمهای کوچک او از میثاق تا زندیبتن، نمایشی جانانهتر و مردانهتری را به تصویر میکشیدند.این فصل، خیلی چیزها برای او گره خورده بود و لیگ برتر برایش شده بود یک باتلاق عمیق. در نگاه اول، این مربی قربانی نقلوانتقالات شد و منتفی شدن حضور جاوید، آنها را به اسلحه بی باروت تبدیل کرد. لک، فقط تا سه نبرد روی نیمکت کراپ دوام آورد و آنها در تمامی مسابقات شکست خوردههای بدیهی بشمار میرفتند. با ۱۴ گلخورده و ۴ گلزده، در پایینترین نقطه جدول که آن را قعر میخواندیم. او رفت و افضل جایش را گرفت. نیم فصل تمام شده و کراپ در جایگاه نهم ایستاده. *امین پایمرد؛ فولادزرند ایرانیان؛ هفته سوم از شگفتیسازها و تیم ششم فصل قبل، در آغاز راه به دست انداز افتاده بود و نفسهایش را به شمارش انداخت. همه انتظار داشتند پایمرد و تیمش در این فصل تجلی یافتهتر به آسمانی بالاتر چشم بدوزند، ولی آن چه عرضه شد نمایش ملال آوری بود که اعتراض همه را درآورد. پایمرد مربیان بدون تیم را در مصاحبههایش نیش زد و سپس پیش از هفته چهارم استعفا کرد. صندلی مربیگری به محالترین گزینه یعنی روزپیکر سپارده شد و این مربی ماموریت غیرممکن را تا پایان نیم فصل ممکن کرد. *مصطفی نظری؛ حافظ ساری؛ هفته ششم در اولین چالش عرصه مربیگریاش، همه چیز را تجربه کرد. ابتدا کودتا و شورش بازیکنان را، سپس بیپولی و بحران را و بعد استعفا را. همه اینها مربیگری را برای نظری ترسناک کرد.آنهایی که حکایت تیمداری سارویها را پی می گرفتند از قرار گرفتن آنها در میان فانوس بدستها حیرت نکردند. فصل که جلو رفت نوعی احساس خالی بودن طرفدارانشان را فرا گرفت، مثل این بود نمیتوانند پای خود را روی زمین بگذارند. مثل این بود میدانستند اتومبیلی که درون آن نشستهاند به سوی پرتگاه میرود، ولی کاری ازشان ساخته نبود. هفته ششم که به پایان رسید، نظری چمدانش را بست و رفت، اما حافظ ساری ماند در همان اعماق جدول. *در نیم فصل اول، یکی دیگر از مربیان تا مرز جدایی پیش رفت، اما تاب آورد و خود و تیمش را از منجلاب بیرون کشید. جواد اصغری مقدم در تیم سن ایچ ساوه.
دیدگاهتان را بنویسید