ساعی: امیدوارم تعداد مبیناها و ناهیدها بیشتر شود به گزارش ''ورزش...
ساعی: امیدوارم تعداد مبیناها و ناهیدها بیشتر شود به گزارش ''ورزش سه''، در جریان درخشش مبینا نعمتزاده در المپیک پاریس و کسب مدال برنز، به جز ضربات مهارنشدنی مبینا که باعث تهییج جامعه شده بود، صدای یک زن در سالن برگزاری مسابقه در گوشها ماندگار شد. مهروز ساعی، خواهر هادی ساعی که هدایت دختر ۱۹ ساله تکواندو ایران را به عهده داشت، در جریان مسابقات او همواره با مبینا صحبت میکرد و این صدا به گوش مخاطب هم میرسید. به همین بهانه و به دلیل درخشش این دختر دهه هشتادی در المپیک با مربی او گفتوگو کردیم که در ادامه خواهید خواند: امیدوارم در آینده مبیناها وناهیدهای بیشتری در ایران ببینمقبل از هرچیزی میخواهم از مردم عزیز ایران تشکر کنم که قلب آنها با ما تپید و از روز نخست دلشان میخواست دختران ما در این مسابقات درخشان باشند. در مورد مبینا باید بگویم که اولین مسابقه تکواندو را در پاریس او داشت و چون او کم تجربه و جوان است؛ یک مقدار کار سخت بود. به همین دلیل خیلی تلاش کردیم که هر دو با هم هماهنگ باشیم. من و مبینا دو، سه سالی است که در تمامی مسابقات با هم هستیم و به همین دلیل همدیگر را به خوبی میشناسیم؛ مبینا به من عادت دارد و هماهنگی وجود داشت. ناهید هم بسیار بسیار خوش درخشید و همین هماهنگی را با مربی خودش یعنی خانم مداح داشت که موجب موفقیت ایشان شد. در کل تجربه بسیار خوبی بود و الان حس و حال خیلی خوبی داریم و دوست داریم این حس و حال را با مردم ایران به اشتراک بگذاریم. امیدوارم بعد از این، مبیناها و ناهیدهای زیادی را در ورزش زنان پرورش دهیم چون ایمان دارم که دختران این سرزمین از قدرت بسیار بالایی برخوردار هستند. این موفقیت را مدیون برادرم هادی هستیم این موفقیت را مدیون برادر عزیزم، آقای ساعی میدانم. ایشان همه چیز را در اختیار ما گذاشت. به تمرینهای ما آمدند و نکات فنی را گوشزد میکردند؛ وقتشان را تمام و کمال در اختیار ما گذاشتند و هیچ کم و کسری وجود نداشت. همینطور باید از آقای دکتر رحیمی هم تشکر کنم که مدیریت بسیار خوبی در تیمهای ملی دارند. هماهنگیام با مبینا خیلی بیشتر از همیشه بود المپیک شرایط خاص خودش را دارد و برای هر ورزشکاری یک میدان واقعا بزرگ است. مبینا هم خب سن و سال کمی دارد و حتی در رده بزرگسال به مسابقات جهانی هم نرفته است، اما چیزی که در پاریس در مورد او کاملا به چشم من آمد، تمرکز بالای مبینا و صد درصد هماهنگیاش با من بود. در تمام این مدت هیچوقت ندیده بودم که مبینا به این اندازه با من هماهنگ باشد. باید یک خاطره به شما بگویم، سالن تکواندو را دیدید که واقعا با شکوه بود، در روز مسابقه مبینا هم تمام بلیطها به فروش رسیده بود و مبینا استرس زیادی داشت. ضمن اینکه مربی باید چند دقیقه زودتر از بازیکن وارد سالن میشد و همین جدا شدن از هم، باعث استرس بیشتر مبینا میشد. به او گفتم من میروم داخل، تو موقع وارد شدن به سالن لبخند بزن و برای تماشاگران دست تکان بده، روحیه خودت را حفظ کن. سعی کردم که به مبینا هیجان و اعتماد به نفس بدم و همین اتفاقهم افتاد، وقتی وارد سالن شد با داشتن این روحیه مورد اقبال تماشاگران قرار گرفت و همه چیز خوب بود تا وقتی که به شیابچانگ رسید، به واسطه همان اعتمادبهنفسش همه مردم شروع به تشویق او کردند که آن لحظه دیدم مبینا انگار ترسید و به بالا نگاه کرد. آنجا بود که صدایش کردم و دوباره او را آرام کردم. اعتماد ما به یکدیگر باعث موفقیت در المپیک شد به مبینا گفته بودم اصلا لازم نیست بورد را نگاه کنی، ثانیه، امتیاز و همه چیز را من به تو میگویم فقط گوش کن. در جریان مسابقه یک جا فریاد زدم که مبینا خالی کن، پای عقب رو بزن، آن لحظه دقیقا همین کار را انجام داد و دو امتیاز برایش ثبت شد که سالن او را تشویق کرد و یک خاطره بسیار جذاب برای من ثبت شد. مبینا به خودش و من اعتماد داشت و خدا را شکر که این اتفاق خوب برای ما افتاد.
دیدگاهتان را بنویسید